Monday, August 19, 2024

از رؤیا تا واقعیت: یادداشت‌های سفر کوبا


  نقد اقتصاد سیاسی

اول فوریه ۲۰۲۴

نسخه‌ی پی‌دی‌اف

رائول کورالس، رؤیا

همچنان که هواپیمای روسی دوملخه‌ی آنتونوف [1]۲۴ شرکت هواپیمایی کوبا از باند فرودگاه کنکون[2] مکزیک به سوی فرودگاه بین‌المللی حوزه مارتی در هاوانا اوج گرفت قلبم مملو از شعف شد. آرزوی دیرینه‌ی دیدار از کوبای انقلابی داشت به واقعیت نزدیک می‌شد.

ناگهان دودی از کف هواپیما بلند شد و ترس به دلم افتاد. بی‌اراده از خود پرسیدم: «آیا به هاوانا خواهیم رسید؟»

به اطراف که نگاه کردم دیدم میهمان‌داران مشغول انجام وظایف عادی خود هستند. اما در چهره‌ی چند مسافر دیگر رنگی از نگرانی دیدم. مردی که آن‌سوی راهرو نشسته بود با صدای بلند گفت: «متأسفم، اما همیشه اینطور است!» نفهمیدم منظورش چیست تا دیگری برایم توضیح داد: هوای گرم و شرجی کنکون که در هواپیما بود با راه‌افتادن تهویه مطبوع هواپیما و پخش هوای سرد تغلیظ شده و به صورت بخار درآمده بود که ما آن‌را با دود اشتباه گرفته بودیم. خیلی زود این بخار محو و شرایط عادی شد.

خیالم که راحت شد از دریچه‌ی کوچک کنارم به دریای آبی‌رنگ کانال یوکاتان[3] که محل تلاقی خلیج مکزیک و دریای کارائیب است نگریستم و ذهنم معطوف به رؤیای دیدار کوبا شد.

ژوئن ۱۹۹۴ بود. من عازم شرکت در «کنفرانس فلاسفه و دانشمندان امور اجتماعی» [4]بودم که قرار بود به‌مدت ۵ روز در دانشگاه هاوانا برگزار شود. کلیف دوراند که استاد فلسفه و عضو انجمن فلسفه‌ی رادیکال[5] بود با همکاری تعدادی از فلاسفه و دانشمندان امور اجتماعی در کوبا این کنفرانس‌ها را سالی یک‌بار در دانشگاه هاوانا برگزار می‌کردند. دانشگاه هاوانا در سال ۱۷۲۸ ابتدا به صورت مذهبی تاسیس شد ولی در سال ۱۸۴۲ به نهادی سکولار تبدیل گشت. این دانشگاه از قدیمی ترین درقاره آمریکاست.

 اگر چه این‌گونه کنفرانس‌ها جنبه‌ی علمی و حرفه‌ای دارند، اما عمدتاً وسیله‌ای هستند برای دور زدن بیش از شش دهه محاصره‌ی اقتصادی کوبا توسط دولت ایالات متحده که سرنگونی دولت کوبا و نابودی دستاورد‌های انقلاب را دنبال می‌کند. در عین حال این سیاست حق مردم آمریکا را در آزادی سفر زیر پا می‌گذارد. چند گروه، ازجمله کسانی که برای کار آکادمیک سفر می‌کنند مجازند به کوبا سفر کنند. دیگران می‌باید از دپارتمان خزانه‌داری[6] که مسئول اجرای قوانین مربوط به محاصره‌ی اقتصادی می‌شود اجازه بگیرند. در هر صورت هیچ‌کس حق ندارد که بیش از مبلغ معینی در روز خرج کند و آن هم برای گذران زندگی است (مثلاً نباید دوست کوبایی‌ات را به شام دعوت کنی). این مبلغ در آن زمان ۳۰ دلار بود. همه‌ی کسانی که از کوبا برمی‌گردند می‌توانند تفتیش شوند و حتی رسید مخارج خود را به مقامات دولتی نشان دهند. علیرغم این محدودیت‌ها هر سال ده‌ها هزار آمریکایی به‌طور غیر قانونی به کوبا سفر می‌کنند.

حدود یک ساعت بعد بخشی از خاک کوبا در افق پدیدار شد و هواپیما بر باند فرودگاه بین‌المللی حوزه مارتی فرود آمد. امور گمرک و بررسی گذرنامه و صدور ویزا به‌سرعت گذشت. مقامات کوبایی که مایل به تسهیل دیدار آمریکایی‌ها هستند می‌پرسیدند که مهر ویزا را در گذرنامه بزنند یا روی یک فرم مجزا. کسانی که به‌طور غیر قانونی سفر می‌کنند در زمان بازگشت سفر به کوبا را گزارش نمی‌کنند و چون به دلیل محاصره‌ی اقتصادی پرواز مستقیم به کوبا نبود و همگان می‌باید از کشور ثالثی برای سفر به کوبا استفاده کنند، مسافرین غیرقانونی مدعی می‌شوند که آن کشور ثالث مقصد نهایی آنان بوده است. ما که قانونی سفر می‌کردیم از این‌که مهر ویزای کوبا را در گذرنامه داشته باشیم خوشحال هم بودیم.

فیدل کاسترو و ارنست همینگوی، عکس از رائول کورالس

هتل کولینا[7] 

از در فرودگاه که قدم بیرون گذاشتم هوای داغ و شرجی هاوانا احاطه‌ام کرد. دو راهنمای کوبایی که خود را ادوادو و رامون معرفی کردند و با آنان آن‌قدر دوست شدم که در سفرهای آتی هم سراغ‌شان می‌رفتم با پلاکاردی با نام کنفرانس به استقبال ما آمده بودند و ما را به درون اتوبوس مدرن و تمیزی که البته تهویه‌ی مطبوع داشت هدایت کردند. حدود ۴۰ دقیقه بعد اتوبوس روبروی در ورودی هتل کولینا متوقف شد.

 هتل پنج‌طبقه‌ی کولینا در ضلع جنوبی دانشگاه هاوانا قرار دارد و از  تجملی نبودنش پیدا بود که اکثر میهمانان آن توریست‌های کم‌درآمد هستند. در محوطه‌ی ورودی هتل یک رستوران کوچک و در قسمت چپ آن یک بار قرار داشت. هتل در محله‌ی «ودادو»[8] واقع است که رستوران‌ها، کافه‌ها و مراکز فرهنگی متعدد دارد.

پس از تعیین اتاق هم‌اتاق‌ام که یک دانشجوی فلسفه به‌نام مایک بود و زود با هم ایاق شدیم، بعد ازقدری استراحت تصمیم گرفتم که به گروهی بپیوندم که همراه یک راهنما  عازم دیدار از «هاوانای قدیمی»[9] بود. این بخش از هاوانا گنجینه‌ای است از معماری زمان استعمار اسپانیا و هتل‌های مجلل و رستوران و کافه‌های درجه‌اول دارد و هم‌چنین مکان برخی از ادارت عمده‌ی دولتی و مراکز فرهنگی است. در کوچه‌های سنگفرش آن آتلیه‌های نقاشان و نمایشگاه‌های هنری وجود دارد.

 در حال گذر از پارکی کوچک، چند پسربچه‌ی ۷-۸ ساله از ما مداد خواستند (که البته همراه نداشتیم و اگر هم داشتیم نمی‌دانستیم چگونه باید عمل می‌کردیم). اگرچه انتظار مشاهده‌ی کمبود‌ها را داشتم، اما از این تجربه قلبم به‌درد آمد.

درآن زمان کوبا دچار رکود عمیق اقتصادی[10] بود. علت فوری این امر فروپاشی اتحاد شوروی و همراه آن «شورای همیاری اقتصادی (کومکون)» [11]بود. کومکون را رهبران اتحاد شوروی در ژانویه ۱۹۴۹ به‌منظور تنظیم روابط اقتصادی و مالی با کشورهای «سوسیالیستی» اروپای شرقی تشکیل داده بودند که بعد‌ها برخی کشورهای دیگر، ازجمله کوبا به آن پیوستند. با اضمحلال کومکون، تولید ناخالص داخلی کوبا که وابسته به واردات بود و به‌ویژه واردات نفت که سوخت اساسی صنعت و کشاورزی بود، به‌سرعت افول کرد. بین سال‌های ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ واردات نفت نسبت به ۱۹۸۹ که ۱۳ میلیون تن بود به ۶ میلیون تن تقلیل یافت. تولید صنعتی که در ۱۹۸۹به میزان ۸۵ درصد ظرفیت بود در سال ۱۹۹۳ به ۱۵ درصد ظرفیت کاهش یافت. رشد تولید ناخالص داخلی که بین سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۹ به‌طور متوسط سالانه ی3.1 درصد بود در سال‌های ۱۹۹۰ تا پایان ۱۹۹۳ به‌ترتیب 2.9 درصد، 10.7 درصد، 11.6 درصذ و 14.9 درصد تقلیل یافت و تولید ناخالص داخلی در سال ۱۹۹۳به 65.2  در‌صد ارزش آن در سال ۱۹۸۹ نزول کرد. رهبران کوبا تصمیم گرفتند که برای حفظ اشتغال و درآمد‌ها عمل کنند و این امرباعث کسر بودجه‌ی شدید شد که از 1.4 میلیارد پزو در ۱۹۸۹ به 4.2 میلیارد پزو افزایش یافت. همزمان افزایش حجم پول در گردش مصادف شد با کاهش شدید عرضه‌ی کالا‌های مصرفی که باعث تورم قیمت‌ها شد؛ آن‌هم در زمانی که امکانات دولت برای تأمین سوبسید کالا‌های اساسی مردم که به صورت کوپنی و با قیمت نازل عرضه می‌شدند شدیداً محدود شده بود. آن‌طور که بعداً معلوم شد ژوئن ۱۹۹۴ که زمان دیدار ما از کوبا بود مصادف با عمیق‌ترین مقطع بحران شد. اقتصاددانان بحران اقتصادی کوبا مشابه «رکود اقتصادی بزرگ» [12]ایالات متحده در دهه‌ی ۱۹۳۰ می‌دانند. با این تفاوت که کوبا سه دهه محاصره‌ی اقتصادی را پشت سر گذارده بود و اکنون با یک سری جدید از تحریم‌ها روبرو شد که سیاست‌مداران آمریکا برای تضمین سقوط دولت کوبا به مورد اجرا گذاردند. مدتی بعد از سفرم با دامنه‌ی وسیع گرسنگی و عدم دسترسی به مواد اساسی غذایی در این دوره آشنا شدم. طی سال‌های ۱۹۹۳- ۱۹۹۲ همه‌گیری نوروپاتی[13] که ناشی از سوءتغذیه است و می‌تواند به کوری بینجامد ۵۰هزار نفر را مبتلا کرد.

عکس از رائول کورالس

گفت‌وشنود در بار

بعد از صرف شام به‌همراه یکی دو نفر از همسفرانم به بار هتل رفتم تا «موهیتو»[14] را که با رام کوبایی[15] درست می‌شود مزه کنیم. حدود ۹ شب بود و بار شلوغ. من در منتهی‌الیه پیشخوان بار جایی پیدا کردم و موهیتو سفارش دادم. یک خانم جوان تیره‌پوست کوبایی آمد و در کنار من نشست. سلام و خوش‌و‌بش کردیم تا این‌که دانسته‌ی بسیار محدود من از زبان اسپانیولی ته کشید. در نهایت تعجب دیدم که انگلیسی را نسبتاً خوب می‌داند. پرسید در هاوانا چه می‌کنم، که خیلی خلاصه در مورد کنفرانس گفتم. از این فرصت استفاده کردم تا در تمجید از انقلاب کوبا هم چیزی بگویم. از او در مورد کودکانی که در پارک دیده بودم سؤال کردم. خانم جوان به‌جای جواب به سؤال من به شکایت از انقلاب کوبا پرداخت. او باور من را در مورد انقلاب و دستاورد‌های آن یک رؤیا می‌دانست و می‌گفت که سوسیالیسم ‌تنها در شوروی شکست نخورده بلکه در کوبا هم شکست خورده است. به نظر او سوسیالیسم ادعای دروغی بوده که «رژیم» برای تحمیق مردم و ثروتمند کردن خود به‌کار گرفته است. او منکر وجود دستاورد‌های انقلاب از به‌دست آوردن استقلال از واشنگتن تا عرضه‌ی آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، مسکن و فرهنگ برای مردم کوبا بود. نزد او الگوی برتر ایالات متحده بود که همه‌گونه کالاهای مصرفی را برای شهروندان فراهم آورده و موفق و پایدار است. او الگوی «سوسیالیستی» کوبا را مسئول بحران عمیق اقتصادی می‌دانست و می‌گفت نیاز مردم به کالاهای مصرفی بی‌جواب مانده و خواهد ماند. به نظر او افراد ناراضی که امکان طرح نظریات خود را ندارند مجبور به مهاجرت می‌شوند.

در پایان گفت او به بار آمده که تنها کالایی را که برای فروش دارد، به مردی که در پی خوش‌گذرانی است بفروشد. او در پی مردی بود که او را با خود به ایالات متحده ببرد.

 البته من فرد مناسبی برای او نبودم. بهت‌زده بار را ترک کردم و به اتاقم رفتم. تمام آن شب یا به خواب نرفتم و یا اگر چرتی زدم با کابوسی بیدار شدم.

عکس از رائول کورالس

مسئله‌ی فلسفی

یکی از راهنمایان ما مرد جوان قدبلندی با سبیلی نازک بود به‌نام آلبرتوکه استاد فلسفه بود. مانند دیگر کوبایی‌های با تحصیلات عالی، آلبرتو از مهارتش در زبان انگلیسی استفاده می‌کرد تا به‌طور نیمه‌وقت در بخش توریسم کار کند که درآمد جانبی خوبی به دلار داشته باشد. ازجمله برنامه‌های جنبی کنفرانس که برای آشنایی ما با دستاورد‌های انقلاب بودند به راهنمایی او از دانشگاه تکنولوژی حوزه‌ آنتونیو اچورا[16] دیدار کردیم. این دانشگاه در سال ۱۹۶۴ به‌عنوان بخشی از برنامه‌ریزی برای توسعه‌ی اقتصادی و صنعتی‌شدن کوبا تأسیس شده بود. طی این دیدار با چند نفر از اساتید این دانشگاه ملاقات کردیم تا با تاریخچه، هدف، و برنامه‌ی آموزشی آن آشنا شویم. در ضمن صحبت با آن‌ها اشاره به دپارتمان فلسفه در دانشگاه شد.

برای ما وجود دپارتمان فلسفه در یک دانشگاه تکنولوژی عجیب می‌آید. اکثر دانشگاه‌های آمریکا یا دپارتمان فلسفه ندارند و یا اگر دارند کوچک است. تنها دانشجویان رشته‌ی فلسفه می‌باید واحد‌های درسی در فلسفه داشته باشند و برای دانشجویان سایر رشته‌ها درس فلسفه اختیاری است. البته در اوایل قرن بیستم در دوره‌ی لیسانس دانشجو باید دو کلاس درس در فلسفه گذرانده باشد تا فارغ‌التحصیل شود. اما این گونه توجه به فلسفه تدریجاً به نفع رشته‌هایی که به‌طور مستقیم با نیازهای اقتصاد و کسب‌وکار مربوط بودند کنار گذارده شد.

سؤال کردم دلیل وجود دپارتمان فلسفه در یک دانشگاه تکنولوژی چیست و قدری در مورد وضع فلسفه در ایالات متحده گفتم. پاسخ‌شان ریشه در آن بینش از سوسیالیسم داشت که توسعه‌ی سوسیالیستی را در گرو بینشی فلسفی از توسعه‌ی انسانیت می‌دید و از این رو نوآوری‌های تکنولوژیک را ارزیابی می‌کرد. این پاسخ به دلم نشست.

یک نمونه‌ی کار برد این نظرگاه را در دیدار با نمایندگان انجمن معلولین دیدیم. در این دیار از مقررات جدید برای ساختمان‌های دولتی گفتند که امکان آمد‌و‌شد صندلی‌های چرخ‌دار را داشته باشند. اگر چه این امر درکشور‌های سرمایه‌داری غرب مدت‌ها است که اجرا می‌شود اما کمبود‌های مالی در کوبا مانع ان بوده است. دیدار ما با تماشای مسابقه‌ی بسکتبال بین دو تیم معلولین خاتمه یافت.

دیدار ما از بیمارستان روانی فرمانده دکتر ادوادو برنابه اورداس دوکونگه[17] در هاوانا به‌همان میزان آموزنده بود. این بیمارستان که به‌نام «خانه دیوانگان» در خارج از شهر هاوانا به سال ۱۸۵۷ بنا شده بود قبل از انقلاب ۱۹۵۹ به رفتار خشونت‌بار با بیماران معروف بود. بیمارستانی که ما دیدیم کاملاً متفاوت بود. بیمارستان دارای چند ساختمان بود در محوطه‌ی وسیعی که به طرز دل‌پذیری گل‌کاری شده بود. ما بیمارانی را دیدیم که در محوطه به گل‌کاری مشغول بودند. عده‌ای دیگرتوسط کارکنان آراسته می‌شدند. تعدادی مشغول بازی‌های جمعی بودند، و برخی در حال استراحت. من در تجربه‌ی کاری‌ام به بیمارستان‌های روانی در نیوانگلند[18] رفته بودم که در آن بیماران پشت درهای قفل‌شده بودند. بیمارستان روانی کینگز کانتی[19] که روبروی دانشکده‌ی پزشکی[20] محل کار من در بروکلین نیورک بود اساساً حیاط نداشت. البته بیمارستان روانی در هاوانا بی‌ایراد نبود. در سال ۲۰۰۱ باخبر شدم که ۲۶ بیمار به‌دلیل غفلت مسئولین از سرما تلف شده‌اند. البته مدیران بیمارستان دستگیر، محاکمه و مجازات شدند.

عکس از رائول کورالس

نان و ایدئولوژی

آلبرتو با مایک و من دوست شده بود بعد از اتمام برنامه‌ی صبح‌گاه ما را به منزلش دعوت کرد که همان نزدیکی بود. در بین راه من یک باگت (نان فرانسوی) خریدم که اگر ناهار دیر شد از گرسنگی تلف نشوم. آپارتمان آلبرتو در طبقه‌ی دوم یک ساختمان بود. در آن‌جا برای اولین بار با نحوه‌ی زندگی بسیاری از اهالی هاوانا آشنا شدم. آلبرتو و همسرش و پسر کوچک‌شان با پدر و مادر او در یک آپارتمان دو اتاق‌خوابه زندگی می‌کردند. در هاوانا معمولاً سه نسل در یک خانه با هم زندگی می‌کنند. در عین حال در کوبا کسی بی‌خانمان نیست. ۸۶ درصد از کوبایی‌ها صاحب خانه‌ی خود هستند و کسانی که اجاره‌نشین‌اند طبق قانون بیشتر از ده درصد درآمد خود را برای اجاره نمی‌پردازند.

وقتی که ما دور اتاق روی صندلی نشستیم من نان باگت را روی میز کوچکی که در اتاق بود گذاشتم و از همه دعوت کردم که مزه کنند. تشکر کردند و گفتند نهار صرف شده است. حدود ۲۰ دقیقه به گفت‌وشنود گذشت که آلبرتو ترجمه می‌کرد. از ما پرسیدند که تشنه‌اید؟ برایمان آب آوردند. موقع خداحافظی دیدم از نان چیزی باقی نمانده، اگرچه فقط پسر آلبرتو را دیده بودم که تکه‌ی کوچکی از نان را خورده بود. واضح بود که خانواده‌ی آلبرتو نهار کافی نخورده بودند و یا نان باگت کم‌تر گیرشان می‌آمد.

 در مسیر بازگشت به هتل به دوست آلبرتو برخوردیم. ضمن خوش‌و‌بش با او متوجه شدم که آلبرتو به‌عنوان داوطلب در نیروی نظامی کوبایی‌ای شرکت کرده بود که در حمایت از حکومت «جنبش مردمی برای آزادی آنگولا»[21] علیه شورشیان ضدکمونیست «اتحاد ملی برای استقلال کامل آنگولا»[22] که ازطرف ایالات متحده و رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی حمایت می‌شد. این جنگ با حمایت مؤثر کوبا به سال ۲۰۰۲ با پیروزی حکومت خاتمه یافت.

طی گفت‌وگوی این دو که به انگلیسی انجام شد تا ما هم در جریان باشیم دوست آلبرتو استدلال می‌کرد که حکومت آنگولا متحد خوبی نیست زیرا علی‌رغم نیاز کوبا به نفت کمکی به کوبا نمی‌کند. آنگولا صادر‌کننده‌ی نفت است و کوبا از ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۱ در آن کشور در دفاع از استقلال آن کشور جنگیده بود. پاسخ آلبرتو این بود که کمک نظامی به آنگولا بخشی از سیاست انترناسیونالیستی کوباست که علاوه بر حمایت از حکومت آنگولا هدف سرنگونی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی را دنبال می‌کرد و کوبا انتظار کمک مادی از آنگولا ندارد.

کیک سوسیالیستی

یکی از استادان دانشگاه هاوانا چند نفر از ما را به جشن تولد پسرش دعوت کرده بود. من یک بطری رام خوب خریدم که دست خالی نروم. خانه‌ی نسبتا بزرگی داشتند و مراسم در اتاق نهارخوری که میز بزرگی در میان آن بود برگزار شد. چیزی برای خوردن یا آشامیدن نبود. بطری رامی که من آورده بودم زود خالی شد. موسیقی سالسا[23] پخش می‌شد و مدعوین به پسر بچه‌ای که جشن تولدش بود تبریک می‌گفتند، اگر چه او حواسش پی بازی با هم سن‌وسال‌های خودش بود. موقع سرودن «تولدت مبارک» که شد کسی کیک بزرگی که به همین مناسبت تهیه شده بود آورد و روی میز گذاشت. معلوم شد که طبق قانون هر کوبایی روز تولدش یک کیک تولد می‌گیرد. علی‌رغم کمبود‌ها دولت کوبا این سنت را ادامه می‌داد. کیک که یک شمع هم رویش بود آشکارا پسر بچه را شاد کرد. اغلب میهمانان که در آن شرایط بحرانی کیک گیرشان نمی‌آمد هم شاد شدند.

کنترل و مدیریت کارگری

یک بعدازظهر هم به دیدار کارخانه‌ی تنباکوی پارتاگوس[24] رفتیم که در ‌هاوانای قدیمی در ساختمانی که در سال ۱۸۴۵ بنا شده قرار دارد. سیگار برگ ‌هابانوس[25] که شهرت جهانی دارد در این کارخانه تولید می‌شود. راهنمای ما که یکی از رهبران اتحادیه‌ی کارگران کارخانه بود توضیح داد که تولید سیگار برگ هنوز به شیوه‌ی سنتی صورت می‌گیرد و کارگران ماهر هر سیگار را از برگ تنباکو تا محصول نهایی یک‌به‌یک تولید می‌کنند. در ضمن پرسش‌و‌پاسخ او گفت که مدیر کارخانه را وزارت صنایع تعیین می‌کند و این در کل اماکن کار که تحت اختیار دولت است صادق است. به‌نظر من نبود نشانی از کنترل و مدیریت کارگری پس از گذشت چند دهه از اعلام جهت‌گیری سوسیالیستی انقلاب کوبا نشانه‌ی از موانع عمده‌ی داخلی در مسیر توسعه‌ی انقلاب کوبا به‌عنوان یک انقلاب سوسیالیستی است. این وضع با نیت تدریس فلسفه در دانشگاه تکنولوژی که الزاماً شامل نظریات مارکس نیز باید باشد در تضاد است. نزد مارکس توسعه‌ی انقلاب سوسیالیستی در گرو تشکل و عمل مستقل طبقه‌ی کارگر است.

عکس از رائول کورالس

محاصره‌ی اقتصادی و سوسیالیسم

یک دلیل سفر من به کوبا آشنایی نزدیک با نظام بهداشت و درمان آن بود. از سال ۱۹۸۷ سمیناری برای دانشجویان سال اول و دوم پزشکی در مورد نظام‌های تطبیقی بهداشت و درمان درس می‌دادم که چند کشور را مد نظر داشت: ایالات متحده، کانادا، انگلستان، آلمان، و کوبا. در همان اوایل دانشجویی داشتم به‌نام ملانی که به کوبا سفر کرده بود و اسلایدهایی از دیدار خود به‌ویژه از پلی‌کلینیک‌ها و بیمارستان‌های کوبا داشت. ملانی این اسلاید‌ها را در اختیار من گذاشت تا در سمینار‌های آینده استفاده کنم. در این اولین سفرم به کوبا این فرصت پیش آمد که من تا حد امکان مراکز بهداشت و درمان و پرسنل آنان را ببینم و دانش خود را در این زمینه عمیق‌تر کنم. نتیجه‌ی این بررسی مقاله‌ای شد به‌عنوان «نظام بهداشت و درمان در کوبا و عواملی که آن‌را تهدید می‌کنند که در ژورنال «سلامت اجتماع» چاپ شد (نیری ۱۹۹۵). یک نمونه از امکانات موجود و کمبود‌ها در کوبا را در دیدار ما از یک پلی‌کلینیک مشاهده کردیم. در کوبا برای هر محله که واحدی با حدوداً ۱۲۰ نفر است یک پزشک و یک پرستار تعیین می‌کنند که این دو در یک ساختمان سه‌طبقه در همان محله زندگی می‌کنند که طبقه‌ی هم‌کف آن مطب دکتر و پرستار است. وظیفه‌ی آنان آشنایی نزدیک با افراد محل از نظر طرز زندگی و مشکلات بهداشتی و پزشکی آنان است. اگر کسی به پزشک متخصص نیازمند باشد او را به پلی‌کلینیک که در آن پزشکان متخصص کار می‌کنند می‌فرستند. اگر کسی نیازمند بیمارستان باشد تعدادی بیمارستان در شهر‌های بزرگ‌تر کوبا هستند.

در کوبا تحصیلات در تمام مراحل بدون هزینه است و حتی به دانشجویان پول توجیبی هم می‌دهند (نمی‌گویم رایگان زیرا درآمد دولت نتیجه‌ی کار و زحمت مردم کوباست). اما دریافت مدرک پایان تحصیل موکول است به سه سال کار در آن رشته در نقاطی که دولت تعیین می‌کند. همه‌ی کارکنان بهداشت و درمان در استخدام دولت هستند.

در دیدار از پلی‌کلینیک آن‌را تمیز و مجهز به وسایل و کادر لازم یافتیم. تنها شکایت کارکنان کمبود بنزین برای آمبولانس بود که خود نتیجه‌ی بحران اقتصادی ناشی از فروپاشی شوروی و کومکون بود.

تشدید تضییقات علیه کوبا

با آغاز رکود اقتصادی در کوبا، کنگره‌ی آمریکا حلقه‌ی محاصره‌ی اقتصادی را با تصویب لایحه‌ی توریچلی (قانون «دموکراسی کوبا») تنگ‌تر کرد. این قانون تجارت شرکت‌هایی را که زیر پوشش شرکت‌های آمریکایی بودند با کوبا ممنوع کرد. هم‌چنین کشتی‌هایی که در بنادر کوبا لنگر گرفته بودند از لنگر گرفتن در بنادر آمریکا برای شش ماه ممنوع شدند. به این ترتیب امر دشوار تجارت با دیگر کشور‌ها سخت‌تر شد. در اوت ۱۹۹۴، کابینه‌ی کلینتون سیاست ۲۶ ساله‌ی پذیرش کوبایی‌های را که به‌طور غیرقانونی کوبا را ترک کرده‌اند لغو کرد، کوبایی‌های مقیم آمریکا را از فرستادن پول به کوبا ممنوع ، اکثر امکانات سفر به کوبا را مسدود کرد و تبلیغات رادیویی و تلویزیونی علیه کوبا را تشدید نمود.

عکس از رائول کورالس

چه گوارا یا دنگ شیائوپینگ؟

واضح بود که آموزش من در مورد انقلاب کوبا مرا به حد لازم برای درک پیچیدگی وضعی که در اولین دیدارم با آن روبرو بودم آماده نکرده بود. در این مورد در آینده بیشتر خواهم نوشت. این امر در مقاله‌ای که برای کنفرانس آماده کرده بودم منعکس شده بود. از شرکت‌کنند‌گان در کنفرانس خواسته بودند که مقالات‌شان از ۸ صفحه بیشتر نباشد چون همه‌ی مقالات به اسپانیولی ترجمه می‌شدند. مقاله‌ی کوتاه من در مورد رئوس نظریه‌ی گذار به سوسیالیسمِ چه‌گوارا بود که در مرکز بحث کنگره‌ی سوم حزب کمونیست کوبا در سال ۱۹۸۶ قرار داشت. گزارش فیدل کاسترو علاوه بر نقد الگوی گذار به سوسیالیسمِ اتحاد جماهیرشوروی، که در کوبا در دهه‌ی ۱۹۷۰ اتخاذ شده و نتایج منفی‌ای به‌دست داده بود، خواهان بازگشت به نظریه‌ی چه‌گوارا شده بود. تصمیم کنگره دامن زدن به «فرایند تصحیح اشتباهات»[26] و تشویق کار داوطلبانه بود. اما تصمیمات کنگره با شروع بحران ناشی از اضمحلال کومکون و رکود اقتصادی عملا ملغی شده بود. در بخش‌های بعدی توضیح خواهم داد که چرا به نظر من دلیل اساسی آن سیاسی بود نه صرفاً اقتصادی. اما ضمیمه‌ی نظریه‌ی چه‌گوارا که در کتابش «انسان و سوسیالیسم در کوبا» (۱۹۶۵) آمده ولی هرگز بحث نشده، این نظر است که هدف سوسیالیسمِ جامعه‌ای با امکانات مادی فراوان نیست بلکه توسعه‌ی ظرفیت‌های انسان و همبستگی است. این جوهر مقاله و صحبت من بود.

اما زمان و شرایط موجود برای طرح این بحث کاملاً نا‌مساعد بود. ضمن صحبت من بر سر و صورت حاضرین در هوای داغ و شرجی هاوانا در اتاق بدون تهویه‌ی مطبوع عرق نشسته بود و از ما توسط مجموعه‌ی قناسی از انواع لیوان، فنجان و شیشه‌های خالی مربا و با آب بدون یخ پذیرایی می‌کردند. پر واضح بود که سوسیالیسم نیازمند حداقلی از رفاه است. در نتیجه صحبت من می‌باید دن‌کیشوت‌وارانه تلقی می‌شد.

 پرفسور فلسفه، دیوید شوایکارت، که او هم در مورد گذار به سوسیالیسم مقاله داشت طرفدار سوسیالیسمِ بازار بود که در آن زمان با مشی دنگ شیائوپینگ وتأیید موفقیت آن در مقیاس‌ توسعه‌ی اقتصادی چین تأیید می‌شد. مقاله‌ی او با عنوان «حسد سوسیالیستی» این نظر را مطرح می‌کرد که نزد مارکس سوسیالیسم تنها می‌تواند برپایه‌ی میزان بالایی از رشد نیروهای تولیدی و برپایه‌ی فراوانی کالا‌های مصرفی ساخته شود. وگرنه «سوسیالیسمِ حسد» خواهد بود. در شرایط رکود اقتصادی کوبا این به آن معنی بود که «سوسیالسم کمبود» در کوبا با شکست روبرو خواهد شد و بنابر‌این تنها راه حل برای کوبا سوسیالیسم بازار است.

در زمان نگارش این سطور روشن است که رهبران حزب کمونیست کوبا برگی از دفاتر سوسیالیسمِ بازار چین و ویتنام و یوگسلاوی قرض گرفته‌اند. البته این مسئله هنوز باقی است که تکلیف بیلان این مشی در اروپای شرقی و در چین و ویتنام چه می‌شود. در شوروی و اروپای شرقی اتخاذ این سیاست به فروپاشی کمک کرد و در چین و ویتنام سرمایه‌داریِ تحت کنترل «حزب کمونیست». به‌هر‌حال به‌نظر می‌رسد که در عمل رهبران حزب کمونیست کوبا «راه‌حل» شوایکارت را انتخاب کرده‌اند. تا آن‌جا که من میدانم هیچ گرایشی در کوبا در دفاع از نظریات چه‌گوارا سخن نگفته است چراکه او منتقد قاطع سیاست سوسیالیسمِ بازار و محوری‌کردن انگیزه‌های مادی برای ساختمان سوسیالسم بود.

نیاز به ارزیابی مجدد

بنابراین اولین دیدارم از کوبا همراه با نوعی «توهم‌زدایی» بود. مشاهده‌ی تضاد بین واقعیت کوبا وتصویری از «انقلاب کوبا» که براساس نوشته‌ها و گزارش‌های سیاسی دو دهه‌ی گذشته در ذهن داشتم. در نتیجه دو وظیفه برای درک بهتر از انقلاب کوبا برای شناخت بهتر و عمیق تر ازآن مطرح شدند. اول آشنایی بیشتر از واقعیت کوبا در مواردی که به لحاظ نظریه‌ی سوسیالیستی مهم هستند. از‌این‌رو در فاصله‌ی ۱۹۹۴ و ۲۰۰۶ برای آشنایی بیشتر و پژوهش ده بار به کوبا سفر کردم.

دوم، ارزیابی نقادانه‌ی نظریاتی که برپایه‌ی این نوشته‌ها و گزارش‌های سیاسی عمدتاً ازجانب رهبری حزب کارگران سوسیالیست ایالات متحده مطرح شده بودند. بخشی از این باز‌نگری به فارسی موجود است (نیری ۲۰۲۱)

بعد از این که در سال ۱۹۷۱ زمانی که دانشجوی دوره‌ی لیسانس در دانشگاه تگزاس در شهر آستین بودم و با سوسیالیسم آشنایی اولیه پیدا کردم می‌باید بین مائویسم و تروتسکیسم که گرایش‌های موجود بین دانشجویان ایرانی مخالف دیکتاتوری محمد‌رضا پهلوی بودند یکی را انتخاب کنم. پس از مطالعه و بحث‌های سیاسی متعدد من تروتسکیسم را پذیرفتم و در سال ۱۹۷۴ به عضویت «انجمن ستار» که به دلیل پلیس سیاسی در ایران و آمریکا به‌طور مخفی فعالیت می‌کرد درآمدم. از تروتسکی (۱۹۳۶) آموخته بودیم که علی‌رغم ضدانقلاب خونین استالینستی که طی آن رهبران حزب بلشویک، برنامه، استراتژی و سنت آن و قدرت و تشکل مستقل کارگران و دهقانان نابود شده بودند، اتحاد شوروی هنوز دولتی کارگری است اما منحط. محک تروتسکی این بود که دستاورد انقلاب سوسیالیستی که ابزار تولید را اجتماعی و تجارت خارجی را «ملی» کرد و اقتصاد با برنامه را پایه‌گذاری نمود هنوز پابرجاست، پس ماهیت دولت کارگری است. در دهه‌ی ۱۹۴۰ زمانی که ارتش سرخ در جنگ جهانی دوم اروپای شرقی را تصرف کرد، رهبران بین‌الملل چهارم، که به ابتکار تروتسکی در سال ۱۹۳۸ از احزاب اپوزیسیون چپ ایجاد شده بود، با مسئله‌ی تعییین ماهیت دولت‌هایی که جملگی توسط احزاب استالینیستی، و عمدتاً تحت لوای مسکو، اقتصادی مشابه شوروی ایجاد کردند، روبرو شدند، به پیروی از شیوه‌ی تروتسکی این‌ها را دولت‌های کارگری اما ناقص‌الخلقه تعریف کردند.

با پیروزی انقلاب ۱۹۵۹ کوبا، جنبش ۲۶ ژوئیه، جنبشی که فیدل کاسترو بر‌اساس سنت انقلاب کوبا و آمریکای لاتین ایجاد کرده بود، و با حمایت توده‌های زحمتکشان به‌ویژه دهقانان به قدرت رسید. کاسترو و دیگر رهبران جنبش ۲۶ ژوئیه بلافاصله به اجرای برنامه‌ی دموکرتیک ملی‌ای که در نطق دفاعیه‌ی کاسترو در دادگاه دیکتاتور باتیستا[27] در ۱۶ اکتبر ۱۹۵۳ خطوط اساسی آن ذکر شده بود و سپس تحت عنوان «تاریخ مرا تبرئه خواهد کرد» نشر و پخش شده بود، به انجام اصلاحات ارضی پرداختند و در مقابله با امپریالیسم آمریکا صنایع عمده را که تحت کنترل شرکت‌های آمریکایی بودند ملی کردند . زمانی که ضدانقلابیون کوبایی، که توسط آمریکا متشکل، مسلح، و بسیج شده بودند، در خلیج خوک‌ها به کوبا حمله کردند تا جای پایی را برای مداخله‌ی نظامی ارتش آمریکا باز کنند، نیروهای مسلح انقلابیون کوبایی طی چهار روز، از 17 تا 21 آوریل آنان را شکست دادند، کاسترو طی نطقی هدف انقلاب را سوسیالیسم اعلام کرد. در همان اوایل پیروزی انقلاب در عکس‌العمل به تحریم اقتصادی آمریکا چه‌گوارا مسئول ایجاد روابط اقتصادی با شوروی، اروپای شرقی و چین شد.

با این زمینه، بین‌الملل چهارم با رهبری‌ای در کوبا مواجه شد که از سنت انقلابی آمریکای لاتین نشأت می‌گیرد نه استالینیسم و کوبا را یک دولت کارگری با یک رهبری انقلابی ارزیابی کرد.

گرچه به‌زودی در بین‌الملل چهارم اختلاف‌نظر در ارزیابی رهبری کوبا به‌وجود آمد اما فعالین انجمن ستار از مواضع حزب کارگران سوسیالیست آمریکا تبعیت می‌کردند.

در حالی‌که تروتسکیست‌های ایرانی جوانانی با دانش و تجربه‌ی کم بودند، این حزب تداوم سیاسی مستقیم با بلشویسم و اپوزیسیون چپ تروتسکی داشت و ادامه‌دهنده‌ی برنامه، استراتژی، و سنت بلشویسم بود.

اگرچه حزب کارگران سوسیالیست رهبری کوبا را انقلابی می‌دانست اما آنان را «انقلابی در عمل» ارزیابی می‌کرد به این دلیل که رهبری کاسترو در مبارزه برای یک برنامه‌ی دموکرتیک ملی به قدرت رسیده بود طی اجرای این برنامه به سوسیالیسم رو آورده بود در حالی که با نظریه و استراتژی و سنت سوسیالیسم انقلابی آشنا نبود.

ناروشنی در مورد سوسیالیسم و دوران گذار در «مناظره‌ی بزرگ» که طی 1962 تا ۱۹۶۵ در کوبا برگزار شد و عمدتاً بین ارنستو چه‌گوارا و کارلوس رافائل رودریگز،[28] نظریه‌پرداز حزب سوسیالییت مردمی کوبا که هم‌فکر حزب کمونیست شوروی بود، خود را نشان داد. طی این سال‌ها این حزب و «دفتر دانشجویان» که شامل دانشجویان و روشنفکران شهری بود به ابتکار کاسترو و چه‌گوارا در فرایند ادغام با جنبش ۲۶ ژوئیه بودند. این مناظره جنبه‌ی بین‌المللی هم داشت و ارنست مندل در هم‌سویی با چه‌گوارا و شارل بتلهایم در همسویی با رافاییل رود‌ریگز در آن شرکت کردند. اگر چه نظریات چه‌گوارا در عین قرابت با مارکس در مواردی از او هم فراتر می‌رفتند، ولی شواهدی در دست نیست که دیگر رهبران جنبش ۲۶ ژوئیه در این بحث موضع مستقل و روشنی داشتند. درنتیجه حزب سوسیالیست آمریکا در برخی موارد منطبق با برنامه و استراتژی خود مواضعی متفاوت با رهبری کاسترو حتی در مورد مسایل داخلی کوبا اتخاذ می‌کرد.

موضع رهبری حزب سوسیالیست آمریکا در مورد کوبا از دهه‌ی ۱۹۸۰ تدریجاً به این صورت تغییر کرد که رهبری کوبا را کمونیست ارزیابی کرد. در دهه‌ی ۱۹۸۰ رهبری این حزب امیدوار بود که حول رهبری کوبا و همراه با جریانات چریکی آمریکای لاتین، چون فارابوندا مارتی[29] در السالوادور و ساندینیست‌ها در نیکارگوا، و جنبش نیو جول به رهبری موریس بیشاپ در گرانادا[30] و توماس سانکارا[31] در بورکینا فاسو[32] در آفریقا و کنگره‌ی ملی آفریقا[33] درآفریقای جنوبی یک بین‌الملل کمونیستی ایجاد کنند.

در نتیجه من که از سپتامبر۱۹۸۲ تا اکتبر ۱۹۹۲ در حزب سوسیالیست آمریکا فعال بودم گزارش‌هایی از کوبا را که رهبری حزب از فیلتر این چرخش سیاسی تهیه و ارائه می‌کرد می‌پذیرفتم و در اولین سفرم که بعد از استعفا از این حزب انجام شد با تضاد بین رؤیا و واقعیت مواجه شدم.

ادامه دارد

عکس از رائول کورالس

No comments:

Post a Comment